{سیاه سفید قلبم}
نگاهی بهم انداخت و گیج پرسید برا برنج درست کردن باید قابلمه کوچیک باشه یا بزرگ باشه
_عزیزم اگه برا دونفر میخای باید قابلمه متوسطه رو استفاده کنی
=باشه برو به درست برس
سرمو تکون دادم پام به پله اولی رسید صداش بلند شد
=بابا یدقه بیا
رفتم سمتش لب زد
=چند تا برنج بردارم
_سه تا پیمانه بردار و تمیزش بکن چون کرم و از اینجور چیزا داره
=باشه میتونی بری
از اشپزخونه زدم بیرون پام به پله اولی نرسید که صداش اومد
=بابا بیا
پوف کلافهای کشیدم و سمتش رفتم دیدم برنج تمیز شده رو داره تو قابلمه میریزه بدونه اب داره میجوشه
_بابا داری چه میکنی چرا نشستیش باید برنج اب داشته باشه تا بپزه اصلان نمیخاد برو من شام درس میکنم
=نمیخاد بلدم بابا جون
_معلومه بده من برو تو استراحت کن
=مطمئن
_اره برو
بعد از شام لباس موتور سواریمو پوشیدم و سویچ موتور و برداشتم و سمت موتور عزیزم که به خاطره این مشکلی که برامون پیش اومد نتونستم سوارش بشم. چقد دلم براش تنگ شده بود
_سلام پسره مامان خوبی چه خبر ناراحت نباش از این به بعد پدرتو در میارم
سواره موتورم شدم و سمت پارکی که کیانا ادرسشو داده بود رفتم و موتور خوشگلمو پارک کردم و سمته بچه ها رفتم
_میبینم که بدونه من دارید کیف میکنید بی معرفتا
مائده: بیا بشین باباو لوس
_ممنونم از لطفت
=خواهش
پارت جدید ^_^
_عزیزم اگه برا دونفر میخای باید قابلمه متوسطه رو استفاده کنی
=باشه برو به درست برس
سرمو تکون دادم پام به پله اولی رسید صداش بلند شد
=بابا یدقه بیا
رفتم سمتش لب زد
=چند تا برنج بردارم
_سه تا پیمانه بردار و تمیزش بکن چون کرم و از اینجور چیزا داره
=باشه میتونی بری
از اشپزخونه زدم بیرون پام به پله اولی نرسید که صداش اومد
=بابا بیا
پوف کلافهای کشیدم و سمتش رفتم دیدم برنج تمیز شده رو داره تو قابلمه میریزه بدونه اب داره میجوشه
_بابا داری چه میکنی چرا نشستیش باید برنج اب داشته باشه تا بپزه اصلان نمیخاد برو من شام درس میکنم
=نمیخاد بلدم بابا جون
_معلومه بده من برو تو استراحت کن
=مطمئن
_اره برو
بعد از شام لباس موتور سواریمو پوشیدم و سویچ موتور و برداشتم و سمت موتور عزیزم که به خاطره این مشکلی که برامون پیش اومد نتونستم سوارش بشم. چقد دلم براش تنگ شده بود
_سلام پسره مامان خوبی چه خبر ناراحت نباش از این به بعد پدرتو در میارم
سواره موتورم شدم و سمت پارکی که کیانا ادرسشو داده بود رفتم و موتور خوشگلمو پارک کردم و سمته بچه ها رفتم
_میبینم که بدونه من دارید کیف میکنید بی معرفتا
مائده: بیا بشین باباو لوس
_ممنونم از لطفت
=خواهش
پارت جدید ^_^
۳.۸k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.